خلاصه از ماجرای چند ما اخیر مینویسم بدون جزییات اول یکی دو تا پرستار شبانه روزی اومدن برا مصاحبه که قبول نکردم. ناچار شدم صبح ها تا ساعت 2 پارسا رو بفرستم مهد بعد خودم پیشش باشم تا 5 و از ساعت 5 تا فردا صبح پرستار بچه همسایه مون که تعطیل میشه بیاد پیشمون . آخه ممکنه هر لحظه نیاز باشه برم بیمارستان و نمیتونم پارسا رو تنها بزارم. تو ساعاتی که پرستار نیست گاهی مجبور میشم پسر رو تو این سرما با خودم ببرم و یا ظهر ها که خوابه سریع تنها بزارمش برم بخش و برگردم، از ترس اینکه مبادا بیدار شه و بترسه. بعد یه مدت هروقت کاری پیش میومد پارسا رو میبردم خونه همسایه تا پرستار مشترکمون ازش مواظبت کنه. اخه اون هم 2 تا پسر داشت یکی 4 س...